به گزارش خبرگزاری مهر، در سالهای گذشته برخی بر آن بودهاند تا نشان دهند که پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری امام خمینی اگر نبود تلاش برخی علما و مراجع تقلید وقت از جمله آیت الله شریعتمداری که پای مرجعیت امام خمینی را امضا کردند رژیم ایشان را اعدام کرده بود.
محسن کدیور یکی از شخصیتهایی است که در سالهای گذشته دست به نوشتن یادداشتها و گزارشها و همچنین تدوین آنها در قالب کتابهایی کرده است که محور این یادداشتها و گزارشها تخریب جمهوری اسلامی و رهبران انقلاب با تحریف تاریخ و یا چیدمان خاص رویدادها بوده است.
وی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد حوزه شده و در زمره شاگردان آیتالله منتظری قرار گرفته بود در گزارشی به زندگی وی و در موضوع این نوشتار به برهه فوت آیتالله بروجردی و مرجعیت امام خمینی پرداخته است، دال مرکزی استدلال نامبرده این است که امام خمینی و به تعبیر وی آقای خمینی دارای مرجعیت نبوده و این بزرگانی چون آیتالله منتظری بودهاند که این مقام و عنوان را به ایشان دادهاند.
در بخشی از این نوشتار آمده است: «آقای خمینی که تدریس خارج اصول را از سال ۱۳۲۳ و خارج فقه را از سال ۱۳۳۰ آغاز کرده بود، در سال ۱۳۴۰ در زمان وفات آقای بروجردی مقلدی نداشت و مرجع تقلید نبود. بعد از یک ربع قرن تدریس خارج فقه و اصول و تألیف و انتشار ده جلد کتاب در اصول و فقه استدلالی، در زمان وفات آقای حکیم مرجع اعلای شیعه در خرداد ۱۳۴۹، برای نخستین بار گروهی از فضلای حوزه علمیه قم از شاگردان ایشان کتباً وی را «واجد صلاحیت مرجعیت» یا جایزالتقلید اعلام کردند، نقش آقای منتظری در تثبیت مرجعیت استادش در کلیه مراحل محوری بوده است. موج دوم معرفی آقای خمینی به عنوان مرجع متعین التقلید یا اعلم متعلق به بعد از انقلاب (از ۱۳۶۱ به بعد) است. آقای خمینی در زمان بازگشت پیروزمندانه به ایران یکی از پنج مرجع اول جهان تشیع و در زمان وفات یکی از سه مرجع اول شیعه بوده است.»
در پاسخ به شبهاتی از این دست بایستی به نکاتی چند اشاره کرد.
نخست آنکه این افراد به قانون اساسی مشروطه نیز استناد میکنند تا نشان دهند که در این قانون مراجع از حکم اعدام استثنا شدهاند، این استناد استناد کذبی است و در قانون اساسی مشروطه چنین قانون و بندی وجود نداشته است و حکومت اگر میخواست کسی را اعدام کند و جرأت آن را داشت نگاهی به قانونی که وجود هم نداشت نمیکرد.
از این نکته اگر بگذریم نگاهی به جراید روزهای بعد از فوت آیت الله بروجردی بخصوص روزنامه کیهان ۱۲ فروردین ۱۳۴۰ نشان میدهد که ادعای مرجع تقلید نبودن امام خمینی (ره) در خرداد ۱۳۴۲ تا چه اندازهای بی پایه و اساس بوده است، «کیهان» دوره پهلوی نه در خرداد ۱۳۴۲ که در ۱۲ فروردین ۱۳۴۰ لیست بزرگان و علمایی که شرایط مرجعیت را داشته و حوزه علمیه قم آنان را به مرجعیت می شناخته منتشر میسازد که در صدر لیست این روزنامه اسم امام خمینی قرار داشت.
روزنامه کیهان در صفحه ۱۵ روز ۱۲ فروردین ۱۳۴۰ مینویسد: هم اکنون در حوزه علمیه قم و سایر حوزههای علمیه علمای اعلامی هستند که دارای صلاحیت برای مرجعیت تقلید میباشند.کسی که به عنوان مرجع تقلید شیعیان انتخاب میشود باید اعلم الناس، اعلم العلما و به طور کلی اعلم و اتقی باشد، بدین معنی که هم از نظر تقوی و پرهیزگاری و هم از نظر علم ممتاز و ارجح باشد.
آقایانی که ذیلاً نام برده میشود طبق نظر علمای علوم دینی و کلیه اعضای حوزه علمیه قم دارای صلاحیت مرجعیت تقلید و مورد اعتماد کامل حوزه علمیه هستند: ۱ – حضرت آیت الله حاج آقا روح الله خمینی ۲- حضرت آیت الله آقا سید محمد رضا گلپایگانی ۳- حضرت آیت الله آقا سید کاظم شریعتمداری تبریزی
در لیست منتشر شده در کیهان بزرگانی چون آیات شیخ عبدالنبی اراکی، محمد محقق یزدی معروف به داماد، عباسعلی شاهرودی، شهاب الدین مرعشی نجفی و مرتضی لنگرودی دیده میشوند.
این گزارش میافزاید: آقایان دیگری نیز در سایر نقاط معروفیت دارند و مورد اعتماد و قبول حوزه علمیه خود و حوزه علمیه شهر قم میباشند، این آقایان عبارتند از آیات: حاج سید هادی میلانی در خراسان، سید احمد خوانساری در تهران، سید محسن حکیم در نجف، سید محمود شاهرودی در نجف، سید عبدالهادی شیرازی در نجف، سید ابوالقاسم خویی در نجف.
کیهان در شرح زندگی آیت الله خمینی آورده است: ایشان یک درس فقه صبحها و یک درس اصول عصرها در حوزه علمیه قم تدریس مینمایند که در یکی از دروس ایشان متجاوز از ۴۰۰ نفر دانشجو و طلاب علوم دینی شرکت دارند. اکثر شاگردان حوزه درس ایشان فضلای طراز اول حوزه علمیه شهر قم را تشکیل میدهند و درسهای ایشان توسط آقای حاج میرزا جعفر سبحانی به صورت کتاب تدوین شده و تاکنون دو جلد آن منتشر گردیده است. مرحوم آیت الله بروجردی در مسائل مهمی که پیش میآمد با چند تن از علما مشورت مینمودند که یکی از آنان آیت الله خمینی بودند.
ایشان تالیفات متعددی دارند که از جمله کتاب طهارت (پاکیزگی از نظر قانون مقدس اسلام)، مکاسب محرمه (دستورات تجارت و بازرگانی از نظر دین اسلام) و دوره کامل اصول را میتوان نام برد. مهمترین آثار ایشان حاشیه نویسی بر کتاب عروه الوثقی است که قریب ۲۰ سال وقت صرف تحشی آن نمودهاند. کتاب عروه الوثقی یک دوره کامل فقه است و حضرت آیت الله خمینی علاوه بر آن کتاب وسیله النجاه مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی نیز حاشیه نوشتهاند. به طور کلی اوقات ایشان عموماً صرف مطالعه، نگارش و تدریس میشود و به همین جهت کمتر در اجتماعات دیده میشوند.
کیهان در پایان شرح زندگینامه آیت الله خمینی آورده است: حضرت آیت الله خمینی نزدیک به ۲۵ سال است که به تدریس اشتغال دارند و در دوران طلبگی نیز اجازه تدریس داشتند. با توجه به گزارش مطبوعات نام امام خمینی در صدر فهرست مراجع تقلید بوده است و چگونه فردی که در لیست مراجع نام او بعد از امام و در رتبه سوم قرار داشته میتواند دو سال بعد نه مرجعیت که اجتهاد امام را امضا و ایشان را از اعدام نجات دهند؟!
ادعایی که اسناد ساواک آن را رد میکند
ادعای دیگر شبهه پراکن ها آن است که که امام سال ۱۳۴۰ و پس از فوت آیتالله بروجردی مقلدی نداشته است. اسناد موجود بخصوص «ساواک» که برای شخص شاه تهیه شده بود به عیان این ادعا را رد و ابطال میکند.
یکی از اسناد ساواک به تاریخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۳۵ که تعداد شاگردان هر یک از مراجع و علمای وقت را گزارش میدهد تصریح میکند که «حاج آقا روح الله خمینی با ۵۰۰ شاگرد در ایالات مرکزی و غرب ایران دارای نفوذ و مقلد است.»
ساواک این گزارش ۱۰۰۲ کلمهای را برای شاه از حوزه علمیه قم تهیه کرده بود تا او بداند که کدامیک از مدرسین این حوزه بیشترین طرفدار و مقلد را دارد.
در این گزارش آیتالله بروجردی با داشتن حدود ۱۰۰۰ شاگرد نفر اول بود و نفر بعدی امام خمینی ذکر شده که با داشتن حدود ۵۰۰ شاگرد درس خارج بیشترین شاگرد را داشته است. افراد بعدی از ۳۰۰ تا ۵۰ نفر شاگرد داشتهاند. تعداد ۳۰۰ شاگرد مربوط است به آیات گلپایگانی و شریعتمداری.
همین یک سند دلالت میکند پنج سال پیش از رحلت آیتالله بروجردی امام خمینی (ره) نفر دوم از نظر مجتهدپروری تلقی میشدند و به طور طبیعی بعد از آیتالله بروجردی یکی از کسانی که به عنوان مرجعی پرمقلد شناخته شدند، ایشان بودند. لذا اینکه برخی افراد تلاش میکنند تا اینگونه وانمود کنند که مرجعیت امام خمینی (ره) در سال ۴۲ توسط برخی مراجع تأیید شده تا ایشان از اعدام رهایی یابند، نه تنها با واقعیت ناسازگار بلکه تحریف تاریخ است .[۱]
[۱] برای مطالعه بیشتر رک سیدروح الله امین آبادی، گزارش هزار کلمهای ساواک که تحریفگران را رسوا میکند!، روزنامه «کیهان»، ۳۰ آذر ۱۳۹۶
نظر شما